درباره شاهنامه

روز و روزگاری دور
در ایران زمین


هویت ایرانی ریشه در اسطوره هایی دارد که از هزاران سال پیش نیاکان ما آنها را خلق کردند و استمرار بخشیدند، و داستان های حماسی درباره شاهان و پهلوانان آرمانی ایرانیان چون کیخسرو و گرشاسپ و آرش و رستم، در تاریخ ایران، پشتوانه های فکری و معنوی نیرومندی بود که همبستگی ملی را تقویت میکرد. از سپیده دم تاریخ تاکنون ایرانیان، به رغم آنکه ایران بارها در معرض هجوم دشمنان خود بوده و گاه با انقراض سلسلهٔ شاهنشاهی سرتاسر کشور به دست بیگانگان افتاده، هیچگاه هویت خود را فراموش نکردند و در سخت ترین روزگاران که گمان میرفت همه چیز نابود شده حلقه های مرئی و نامرئي هویت ملی چنان آنان را با یکدیگر پیوند داده که توانستند ققنوس وار از میان تلی از خاکستر دگربار سر برآورند.
#شاهنامه منبعی بسیار غنی از میراث مشترک ایرانیان است که در آن می توان استمرار هویت ایرانی را از دنیای اسطوره ها و حماسه ها تا فرمانروائي واپسین شاهنشاهای ساسانی آشکارا دید. فردوسی بی گمان در احیای زبان فارسی، که از ارکان هویت ملی است، نقش بی چون و چرایی داشته است و محتوای شاهنامه دارای ویژگیهایی است که هویت ملی ایرانیان در پرتو آن حفظ شده است. یکپارچگی سیاسی و جغرافیائی و تاریخی از جمله این ویژگی ها شمرده می شوند.

 
 

یکپارچگی سیاسی: در سراسر شاهنامه هیچ دوره ای نیست که ایران بدون فرمانروا باشد. حتی فرمانروای بیگانه ای چون اسکندر را از تاریخ حذف نکرده اند و هویت ایرانی به او داده اند. یکپارچگی جغرافیائی: از آغاز شاهنامه تا دوران فریدون، فرمانروایان ایرانی بر کل جهان فرمان میرانند و، از ایرج به بعد، بر ایران شهر که تا پایان شاهنامه کانون رویدادهاست، هرچند در دورههای تاریخی مرزهای ایرانشهر تغییر می کند؛ مثلاً زمانی ارمنستان بخشی از قلمرو ایران است و زمانی دیگر نیست.
یکپارچگی تاریخی: در شاهنامه، بر خلاف دیگر منابع فارسی و عربی درباره تاریخ ایران، روایات یکدست است؛ بدین معنی که خواننده هیچگاه با روایات گوناگونی از یک رویداد واحد رو به رو نمی شود. این ویژگی ها به خود شاهنامه مربوط نمی شود بلکه هر سه در کتابی به پهلوی به نام خدای نامه (X"adāy-nāmag)، تاریخ رسمی دورهٔ ساسانی که در زمان خسرو انوشیروان مدون شده، جمع بوده است. این کتاب از قرن دوم هجری به بعد به عربی و فارسی ترجمه شد و منظومه های گران قدری بر اساس تحریرهای منثور فارسی آن شکل گرفت. فردوسی کاخ بلند نظم خود را بر پایهٔ یکی از تحریرهای فارسی خدای نامه یعنی شاهنامه ابومنصوري تأليف يافته به سال ۳۴۶ هجری پی افکند.
بر گرفته از مقاله "هویت ایرانی در شاهنامه" به قلم



#ابوالفضل_خطیبی

پیشگفتار

دیباچه


از ستایش خرد تا ستایش سلطان محمود، ( دانلود چاپ مسکو) ، ( دانلود تصحیح خالقی مطلق)

بخش اول

پیشدادیان


از پادشاهی کیومرث تا زوطهماسب

بخش دوم

کیانیان


از کیقباد تا اسکندر

بخش سوم


اشکانیان


از اشک تا اردوان بزرگ

بخش چهارم

ساسانیان


از اردشیر تا یزدگرد سوم

بخش بندی موضوعی اول

اساطیری


از کیومرث تا پادشاهی فریدون

بخش بندی موضوعی دوم

پهلوانی


از خیزش کاوهٔ آهنگر تا کشته شدن رستم و فرمانروایی بهمن پسر اسفندیار


بخش بندی موضوعی سوم

تاریخی


از پادشاهی بهمن و پیدایش اسکندر تا گشودن ایران به دست اعراب


ایران را دوباره کشف کنید.

چرا فریدون، ضحاک را نکشت؟



در اقلیم شاهنامه پیش و پس از نبردها، در همایش‌های سوگ و شادمانی، همه به دست افشانی و سرود خوانی و بزم و ساز و آواز روی می‌آورند. شور و شادمانی در شاهنامه، چونان هدیه‌ای آسمانی در همه جا دیده می‌شود. شاهنامه فرهنگ شادمانی و شادانگی، رامشگری و خنیاگری است.

با داستان‌های عاشقانه‌ی شاهنامه، عشق با شکوه بسیار بر زمین می‌بارد. داستان‌های زال و رودابه، رستم و تهمینه، بیژن و منیژه از زیباترین رمان‌های عاشقانه‌ جهان هستند. زنان شاهنامه دلدادگانی دلیر و خردمند هستند. عشق در شاهنامه مرزهای زبانی، نژادی و ملی را در هم می‌شکند. بیشتر زنان شاهنامه که بر پهلوانان ایرانی عاشقند، از سرزمین بیگانه، از روم و کابل و توران هستند. این داستان‌ها، شکوه عشق‌های زمینی و انسانی را با مشهورترین داستان‌های دوران رنسانس و پس از آن در اروپا برابر و گاه بالاتر می‌نماید.

شاهنامه کتاب داد و دانایی است. واژگان همه دانه‌های دانایی‌اند. شاهنامه داستان پهلوانی‌ها، پیمان داری‌ها، مهربانی‌ها و مدارایی‌ها نیز هست. در این اثر کم مانند ادبیات جهان، خرد و عشق در هم آمیخته است. آیین و کیش و جهان فردوسی، آمیزه‌ای از عشق و دانایی است. این فرهنگ‌نامه با ستایش مردم و خرد می‌آغازد. و با در هم شکستن برج و باروی داد و دانایی، به پایانی تلخ می‌رسد. داستان خرد است، و در آویختن و درآمیختن آن با بی‌خردی. عشق است و کین. با ایزدان مهر و مدارا و شادی و شادمانی، می‌آغازد، و با بر سر کار آمدن اهریمنانی کینه کیش و شمشیر به کف و کف بر دهان، به سرانجام شوم خود میرسد.